دستینه های خورشید

متن مرتبط با «یکی از خاطرات دوران تحصیلی» در سایت دستینه های خورشید نوشته شده است

هر دم از این باغ بری میرسد

  • کاش بتوان زمان را مانند عقربه‌های ساعت چرخاند...چرخاند...  چرخاند...تا آنجا که تو را کنار خودم ببینم.در جایی که دنیا فقط از آن من و تو باشد.نه دلهره باشد.نه گناهی باشد.و نه شرمما را بشناسد.آنجا آغوشت , ...ادامه مطلب

  • بازم منو ذهن مشغولی اینده و کار...

  • * معلم ارابه های ادبی سال سوم دبیرستانم رو دیدم تا دیدمش یاد یه خاطره ازش افتادم.یادش بخیر یه دفعه یه موش اومد تو کلاس؛ این بنده خدا چه جهشی زد به بیرون از کلاس   * اموزش پرورش که به من و تخصصم نیاز د, ...ادامه مطلب

  • اولین بازگشت یک متعهد و متأهل...

  • * خورشید  بی مقدمه  بازگشت,   *حالم خوبه. بهتر از همیشه و هر روز هم بهترتر میشه همه چی خوبه ان شاءالله اینده هم خوبه و دیروز هشتمین ماهگرد پیوندِ منو آرامِ جانم بود مرغ عشقی که بهم هدیه داد خیلیییی خوشک, ...ادامه مطلب

  • ...بی خبر از راه میرسد. عشق نه،حادثه

  • فرمانده: دوشنبه پاسداشت شهدای گمنام داریم بیای من: نمیشه بیام، دوره قران داریم فرمانده: ای بابا!!! خوب این هفته رو نرو دوره قران، بیا مزار شهدامن: نمیشه اخه دوره خونه ماست...# و به راستی ارزش شهدا از ارزش قران هم بیشتره؟!!# تو ذهنم یه عالمه حرفه ولی حوصله نوشتن ندارم شاید از عوارض تصادف دیشبه! شبتون آروم,نه،حادثه ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها