حالا من: کییییی من؟؟؟؟؟ ؟
و اینگونه شد که من بدبخت شدم و فردا ارائه دارم. ولی نمیخوام ارائه بدم چون پاور دیر به دستم رسیده. بهانه ایست بس به جا
دیروز باز هم در حال و هوای خود بودیم و اندکی، خیلی اندکی، خیلی خیلی اندکی به جزوه هایمان نگاه همی کردیم، که صدای پچ پچ دو نفر توجهمان را جلب بنمود ... خلاصه از استراق سمعِ سخنان مادر جان و خواهر جان فهمیدیم که داریم خاله می شویم دست و جیغو هوراااااااا
حالا من دارم حساب میکنم ببینم باز هم طوری برنامه ریزی کردن که وقتی من بیکار بودم بچه دنیا بیاد، تا قشنگ من کوزت بشم
یعنی به مرگ خودم، این چهار تا نوه دقیق زمانی دنیا می اومدن که یا تعطیلات بین ترم بود یا تعطیلات عید یا تعطیلات تابستان یا من تازه از شر کنکور راحت شدم و میخواستم نفس راحت بکشم این یکی رو خدا بخیر کنه
سیییییر میدونین چیه؟؟؟
مارکو میدونست شما هم حتما میدونین!!! (چِ برایمان آوردی مارکو... مارکو:زهر مار آسیایی. نه اینکه وقتی داشتم میرفتم خیلی پول بهم دادین ! الان سوغاتی هم میخواین)
معجزه دردِ دندونه ها!!!!! وقتی دندون دردین و با هیچی هم خوب نمیشه باید سر دلتون رو گُشاد بگیرین و یه حبه سیر بجویین. در جا خوب میکنه ها فقط دیگه بعدش معدتون به فنا میره. فشارتون میافته زیرپاتون. خون دماغ میشین.
ولی می ارزه، دیگه دندونتون درد نمیکنه
بسه دیگه این همه اطلاعاتمو در اختیارتون گذاشتم. حق ویزیت هم که پرداخت نمیکنین!!!!
این هم برایِ مهمانِ ویژه وبلاگم
آدینتون شادِ شادِ شاد
دستینه های خورشید...
برچسب : نویسنده : bgal-sol6 بازدید : 263